غزلی بی نظیر .. از زنده یاد فروغی بسطامی چه خلاف سر زد از ما که در سرای بستی بر دشمنان نشستی دل دوستان شکستی سر شانه را شکستم به بهانه ی تطاول که به حلقه حلقه زلفت نکند دراز دستی ز تو خواهش غرامت نکند تنی که کشتی ز تو آرزوی مرهم نکند دلی که خستی کسی از خرابه ی دل نگرفته باج هرگز تو بر آن خراج بستی و به سلطنت نشستی به قلمرو محبت در خانه ای نرفتی که به پاکی اش نرفتی و به سختی اش نبستی به کمال عذر گفتم که به لب رسید جانم ز غرور ناز گفتی که مگر هنوز هستی؟ ز, ...ادامه مطلب
باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش ای دل اندربند زلفش از پریشانی منال مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار کار ملک است آن چه تدبیر , ...ادامه مطلب
در نمازم خم ابروی تو در یاد آمدحالتی رفت که محراب به فریاد آمد از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدارکان تحمل که تو دیدی همه بر باد آمد باده صافی شد و مرغان چمن مست شدند موسم عاشقی و کار به بنیاد آم, ...ادامه مطلب
در نمازم خم ابروی تو در یاد آمدحالتی رفت که محراب به فریاد آمد از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدارکان تحمل که تو دیدی همه بر باد آمد باده صافی شد و مرغان چمن مست شدند موسم عاشقی و کار به بنیاد آم, ...ادامه مطلب
شعر روسپی از رسول مقصودی.. تقدیم دوستان گلی که درخواست کرده اندروسپي در دل تيرگي نيمه شبان ايستادست زني زير چراغمگرش بخت سیه يار شود تا ازو گيرد يك مرد سراغ سايه اش پهن شده بر لب جوي گوئيا نقش زمينگي, ...ادامه مطلب
سلام دوستان, خوبم وبلاگ,م, در بلاگفا, دوازده, ساله شد عزیزان, گمنام, وناشناس, ممنون وخوشحالم تواین آشفته بازار بی مهریها ودوستی ها.همراهم بودید دوستتون دارم درود وعرض ادبسخنم را با شعری از همسر فقیدم رسول مقص, ...ادامه مطلب
تقدیم دوستان فرزانه ام در بلاگفا از چت روم و یاهو 360 شروع شد به فیس بوک رسید.....با پشت سر گذاشتن 6 شبکه اجتماعی ارادت وافری به بلاگفا دارم دنیای متفاوت زیبا ارام لحظاتی با خود بودن نفس کشیدن گشت زدن, ...ادامه مطلب
ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت کار چراغ خلوتیان باز در گرفت آن شمع سرگرفته، دگر چهره برفروخت وین پیر سالخورده، جوانی ز سر گرفت آن عشوه داد عشق که مفتی ز ره برفتوان لطف کرد دوست که دشمن، حذر گرفت بار, ...ادامه مطلب
وحشی بافقیمستغنی است از همه عالم گدای عشقما و گدایی در دولتسرای عشقعشق و اساس عشق نهادند بر دوامیعنی خلل پذیر نگردد بنای عشقآنها که نام آب بقا وضع کردهاندگفتند نکتهای ز دوام و بقای عشقگو خاک تیره زر کن و سنگ سیاهسیم آنکس که یافت آگهی از کیمیای عشقپروانه محو کرد در آتش وجود خویشیعنی که اتحاد بود انتهای عشقاینرا کشد به وادی و آنرا برد به کوهزینها بسیست تا چه بود اقتضای عشقوحشی هزار ساله ره از یار سوی یاریک گام بیش نیست ولیکن به پای عشق, ...ادامه مطلب
در این ویدئو شعرخوانی زنده یاد اخوان ثالث را در سفر به اروپا در واپسین سال زندگی اشمی بینید و می شنوید. سگها و گرگها :هوا سرد است و برف آهسته باردز ابری ساکت و خاکستری رنگزمین را بارش مثقال ، مثقالف, ...ادامه مطلب
سلام, دوستان, خوبم, وبلاگم, در بلاگفا یازده, ساله, شد ممنونم, دراین آشفته بازار دوستی ها وغیره... همراهم, بودید.دوستون دارم, درود سخنم را با شعری از همسر فقیدم رسول مقصودی شروع میکنم سلامی هم چ, ...ادامه مطلب
یکی از بهترین, غزلهای, فخرالدین, عراقی, عشق شوری در نهاد ما نهاد جان ما در بوته سودا نهاد گفت و گویی در زبان ما فکند جست و جویی در درون ما نهاد...از خمستان جرعه ای بر خاک ریخت جنبشی در آدم و حوا نهاد د, ...ادامه مطلب
شعر معراج, از زنده, یاد فریدون, مشیری, تقدیم, دوستان گفت انجا, چشمه, خورشيد, هاست, اسمانها روشن از نور خداست...موج اقيانوس جوشان فضاست باز من گفتم كه بالاتر كجاست ؟گفت بالاتر جهاني ديگر است عالمي كز عالم, ...ادامه مطلب
سحر بلبل حکایت با صبا کرد که عشق روی گل با ما چهها کرد از آن رنگ رخم خون در دل افتاد و از آن گلشن به خارم مبتلا کرد غلام همت آن نازنینم ...که کار خیر بی روی و ریا کرد من از بیگانگان دیگر ننالم که با , ...ادامه مطلب
آقای فریدون مشیری شعر "یاد یار مهربان" را در وصف استاد بنان سروده که در آن به شماری از ترانههای او اشاره شدهجویبار نغمه می غلتید، گفتی بر حریرآبشار شعر، گل می ریخت، نغز و دلپذیرمخمل مهتاب بود این یا طنین بال قو؟پرنیان ناز، آواز سراپا حال اونغمه را با سوز دل، این گونه سازش ها نبوددر نوای هیچ مرغی «این نوازش ها نبود«بانگ نی» می گشت تا دمساز اوشورها می ریخت از شهناز اودر شب تاریک دوران، بی گمانچلچراغی بود هر آواز اوبرگ گل بود آن چه می افشاند بر ما یا غزلعاشق سرگشته در کویش «من، از روز ازل »لطف را آموخته، چون دفتر گل از «صبا»مرحبا ای آشنا ی حسن خوبان ، مرحبااین نسیم از کوی جانان بوی جان آورده بود«بوی جوی مولیان» را ارمغان آورده بودتا که می گرداند راه «کاروان» از «دیلمان»کاروان جان ما می گشت در هفت آسمانتا نپنداری که عمری گل به دامن بود و بس«دشمنش گر سنگ خاره او چو آهن » بود و بسبا تو پیوسته ست، اینک، با تو، ای «آه سحر»نغمه اش را شعله کن در تار و پود خشک و ترما به آغوش تو بسپردیم جان پاک اوبعد ازین «ای آتشین لاله» بپوشان خاک اوبعد ازین هر گل که از خاک بنان سر برزندشور این شیرین نوا در جان عالم افکنداهل دل در ماتمش با چشم گریان مانده اندجمع «مشتاقان» او اینک « پریشان » مانده انددل به آواز بنان بسپار کز کار جهاننیست خوش تر هیچ کار از «یاد یار مهربان »فریدون مشیری|+| نوشته شده توسط عذرا م, ...ادامه مطلب