ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت
کار چراغ خلوتیان باز در گرفت
آن شمع سرگرفته، دگر چهره برفروخت
وین پیر سالخورده، جوانی ز سر گرفت
آن عشوه داد عشق که مفتی ز ره برفت
وان لطف کرد دوست که دشمن، حذر گرفت
بار غمی که خاطر ما خسته کرده بود
عیسی دمی بفرستاد و برگرفت
زنهار از آن عبارت شیرین دلفریب
گویی که پسته تو سخن در شکر گرفت
هر سروقد که بر مه و خور، حسن می فروخت
چون تو درآمدی پی کار دگر گرفت
زین قصه، هفت گنبد افلاک پر صداست
کوته نظر ببین که سخن، مختصر گرفت
حافظ، تو این سخن ز که آموختی
که بخت تعویذ کرد شعر تو را و به زر گرفت **
وبلاگ شخصی عذرا مجیبی...
ما را در سایت وبلاگ شخصی عذرا مجیبی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : aozra-mojibi7 بازدید : 187 تاريخ : جمعه 17 خرداد 1398 ساعت: 13:18