وحشی بافقی واین شعر دلنشین الهي سينه اي ده آتش افروز در آن سينه، دلي و آن دل همه سوز

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

الهي سينه اي ده آتش افروز

در آن سينه، دلي و آن دل همه سوز

هر آن دل را كه سوزي نيست دل نيست

دل افسرده غير از آب و گل نيست

دلم پر شعله گردان سينه پر دود

زبانم كن به گفتن آتش آلود

كرامت كن دروني درد پرورد

دلي دروي درون درد و برون درد

به سوزي ده كلامم را روايي

كز آن گرمي كند آتش گدايي

دلم را داغ عشقي بر جبين نه

زبانم را بيان آتشين ده

سخن كز سوز دل تابي ندارد

چكد گر آب از او آبي ندارد

دلي افسرده دارم سخت بي نور

چراغي زو به غايت روشني دور

بده گرمي دل افسرده ام را

فروزان كن چراغ مرده ام را

ندارد راه فكرم روشنايي

ز لطف پرتوي دارم گدايي

اگر لطف تو نبود پرتو انداز

كجا فكر و كجا گنجينه راز

ز گنج راز در هر كنج سينه

نهاده خازن تو صد دفينه

ولي لطف تو گر نبود به صد رنج

پشيزي كس نيابد زان همه گنج

چو در هر كنج صد گنجينه داري

نمي خواهم كه نوميدم گذاري

+ نوشته شده در دوشنبه هجدهم مهر ۱۴۰۱ ساعت ۶:۳۱ ب.ظ توسط عذرا مجیبی  | 

وبلاگ شخصی عذرا مجیبی...
ما را در سایت وبلاگ شخصی عذرا مجیبی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aozra-mojibi7 بازدید : 121 تاريخ : يکشنبه 24 مهر 1401 ساعت: 13:56