هفدهم مرداد سالگرد درگذشت دکتر غلامعلی رعدی آذرخشی.من ندانم به نگاه تو چه رازی است نهان

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

هفدهم مرداد سالگرد درگذشت دکتر غلامعلی رعدی آذرخشی
***
غلامعلی رعدی آذرخشی ، ادیب و شاعر و نویسندهٔ معاصر ایرانی در مهر ۱۲۸۸ شمسی در محله ششگلان تبریز به دنیا آمد . پدرش محمدعلی افتخار لشکر ، مستوفی و دیوانی بود و خاندان پدری پشت در پشت نظامی و دیوانی بودند . نیاکان پدری و مادری از آشتیان و تفرش برخاسته و بعدا به تبریز کوچ کرده بودند . رعدی آذرخشی تحصیلات متوسطه را در دبیرستان فردوسی در تبریز به پایان برد . رعدی آذرخشی در سال ۱۳۰۶ به تهران رفت و به تحصیل در دانشکده حقوق و علوم سیاسی پرداخت . پس از اخذ لیسانس حقوق ، در آبان سال ۱۳۱۵ برای ادامهٔ تحصیل عازم پاریس شد . رعدی آذرخشی مدتی نیز در ژنو تحصیل کرد و سرانم در رشتهٔ حقوق بین‌الملل و ادبیات تطبیقی دکترا گرفت . رعدی آذرخشی پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۲۰ در وزارت فرهنگ مشغول کار شد و در سال ۱۳۲۰ مدیریت کتابخانه فنی وزارت فرهنگ و ریاست ادارهٔ کل نگارش را به عهده گرفت . رعدی آذرخشی در امر ایجاد فرهنگستان ایران با محمدعلی فروغی و علی‌اصغر حکمت همکاری کرد و مدتی نیز عهده‌دار ریاست دبیرخانهٔ فرهنگستان ایران بود . رعدی آذرخشی در سال ۱۳۲۴ برای شرکت در یونسکو نامزد شد و به اتفاق علی‌اصغر حکمت به انگلستان رفت . سپس به نمایندگی ایران در کمیسیون مقدماتی آن سازمان انتخاب و به نیابت ریاست سازمان منصوب شد و پس از یک سال با سمت ریاست هیئت نمایندگی ایران در کنفرانس یونسکو در پاریس شرکت کرد و تا سال ۱۳۴۲ با داشتن عنوان وزیرمختاری و بعد سفیرکبیری ، به سمت نمایندهٔ دائمی ایران در سازمان یونسکو به خدمت اشتغال داشت . رعدی آذرخشی در سال ۱۳۴۷ اقدام به تأسیس دانشکده ادبیات دانشگاه ملی ایرانی کرد . رعدی آذرخشی مدتی نیز سرپرستی مجلهٔ آموزش و پرورش و ریاست هیئت تحریریهٔ روزنامهٔ ایران را بر عهده داشت .
از غلامعلی رعدی آذرخشی علاوه بر کتاب‌ هایی چون پنج آینه و جهان‌ بینی فردوسی ، شمار زیادی از مقالات و سخنرانی‌ ها و اشعار فراوانی در روزنامه‌ ها و مجلات ادبی و علمی مهم نیم قرن اخیر به چاپ رسیده است .
دیگر آثار منتشر شده ی رعدی آذرخشی عبارتند از :
رستاخـیز ادبی ایران
زبان پارسی و وحـدت ملی ایران
امیر کـبیر و شناخت جامعـه
پـنج آینه  - مجموعه اشعار
نگاه  - مجموعه اشعار
پرواز  - مجموعه اشعار
مرغ توفان  - مجموعه اشعار
شعر معروف رعدی آذرخشی با نام «نگاه»

که  از شاهکارهای معاصر ادبی ایران است را

رعدی آذرخشی پس از دیدن

چهره و چشمان برادر لال خود سرود :
من ندانم به نگاه تو چه رازی است نهان
که من آن راز توان دیدن و گفتن نتوان
که شنیده است نهانی که در آید در چشم
یا که دیده است پدیدی که نیاید به زبان ؟
یک جهان راز درآمیخته داری به نگاه
در دو چشم تو فرو خفته مگر راز جهان ؟
چو به سویم نگری لرزم و با خود گویم
که جهانی است پر از راز به سویم نگران ..
بس که در راز جهان خیره فرو ماندستم
شوم از دیدن همراز جهان سرگردان
چه جهانی است جهان نگه ، آنجا که بوَد
از بد و نیک جهان هر چه بجویند نشان
گه از او داد پدید آید و گاهی بیداد
گه از او درد همی خیزد و گاهی درمان
نگه مادر پر مهر نمودی از این
نگه دشمن پر کینه نمودی از آن
گه نماینده ء سستی و زبونی است نگاه
گه فرستاده ی فر و هنر و تاب و توان
زود روشن شودت از نگه بره و شیر
کان بوَد بره ی بیچاره و این شیر ژیان
نگه بره تو را گوید : بشتاب و ببند !
نگه شیر تو را گوید : بگریز و ممان !
نه شگفت ار نگه اینگونه بوَد ، زان که بود
پرتویی تافته از روزنه ی کاخ روان
گر ز مهر آید چون مهر بتابد بر دل
ور ز کین آید در دل بخلد چون پیکان
یاد پر مهر نگاه تو در آن روز نخست
نرود از دل من تا نرود تن از جان
چو شدم شیفته ی روی تو از شرم مرا
بر لب آوردن آن شیفتگی بود گران
من فرو مانده در اندیشه که ناگاه نگاه
جست از گوشه ی چشم من و آمد به میان
در دمی با تو بگفت آنچه مرا بود به دل
کرد دشوارترین کار به زودی آسان
تو به پاسخ نگهی کردی و در چشم زدن
گفتنی گفته شد و بسته شد آنگه پیمان
من بر آنم که یکی روز رسد در گیتی
که پراکنده شود کاخ سخن را بنیان
به نگاهی همه گویند به هم راز درون
وندر آن روز رسد روز سخن را پایان
به نگه نامه نویسند و بخوانند سرود
هم بخندند و بگریند و برآرند فغان
بنگارند نشان های نگه در دفتر
تا نگهنامه چو شهنامه شود جاویدان
خواهم آن روز شوم زنده و با چند نگاه
چامه در مهر تو پردازم و سازم دیوان
بی گمان مهر در آینده بگیرد گیتی
چیره بر اهرمن خیره سرآید یزدان
آید آن روز و جهان را فتد آن فرٌه به چنگ
تیر هستی رسد آن روز ِ خجسته به نشان
آفریننده برآساید و با خود گوید
تیر ما هم به نشان خورد ، زهی سخت کمان
در چنان روز مرا آرزویی خواهد بود
آرزویی که همی داردم اکنون پژمان
خواهم آنگه که نگه جای سخن گیرد و من
دیده را بر شده بینم به سرِ تختِ زبان
دست بیچاره برادر که زبان بسته بود
گیرم و گویم : هان !

|+| نوشته شده توسط عذرا مجیبی در چهارشنبه هجدهم مرداد ۱۳۹۶  |
وبلاگ شخصی عذرا مجیبی...
ما را در سایت وبلاگ شخصی عذرا مجیبی دنبال می کنید

برچسب : هفدهم,مرداد,سالگرد,درگذشت,دکتر,غلامعلی,رعدی,آذرخشیمن,ندانم,نگاه,رازی,است,نهان, نویسنده : aozra-mojibi7 بازدید : 287 تاريخ : پنجشنبه 26 مرداد 1396 ساعت: 21:22