آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند
بر جای بدکاری چو من یک دم نکوکاری کند..
اول به بانگ نای و نی ، آرد به دل پیغام وی
وان گه به یک پیمانه مِی ، با من وفاداری کند..
دلبر که جان فرسود از او ، کام دلم نگشود از او
نومید نتوان بود از او ، باشد که دلداری کند..
گفتم گره نگشودهام ، زان طره تا من بودهام
گفتا منش فرمودهام ، تا با تو طراری کند..
پشمینه پوش تندخو ، از عشق نشنیدهاست بو
از مستیش رمزی بگو ، تا ترک هشیاری کند..
چون من گدای بینشان ، مشکل بود یاری چنان
سلطان کجا عیش نهان با رند بازاری کند..
زان طرهی پر پیچ و خم ، سهل است اگر بینم ستم
از بند و زنجیرش چه غم ، هر کس که عیاری کند..
شد لشکر غم بی عدد ، از بخت میخواهم مدد
تا فخر دین عبدالصمد ، باشد که غمخواری کند..
با چشم پرنیرنگ او ، حافظ مکن آهنگ او
کان طره شبرنگ او ، بسیــار طراری کند..
|+| نوشته شده توسط عذرا مجیبی در چهارشنبه بیست و هشتم تیر ۱۳۹۶ |
وبلاگ شخصی عذرا مجیبی...
ما را در سایت وبلاگ شخصی عذرا مجیبی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : aozra-mojibi7 بازدید : 217 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1396 ساعت: 18:22