در بهار زندگی احساس پیری میکنمبا همه آزادگی فکر اسیری میکنمبس که بد دیدم ز یاران به ظاهر خوب خودبعد از این بر کودک دل سختگیری میکنمدر به رویم بسته اند از این و از آن خسته اممن به جمع آشیان پاشیدگان پیوسته امای خدای آسمان بهتر تو میدانی که منبارها در راه او تا پای جان بنشسته امدر بهار زندگی احساس پیری میکنمبا همه آزادگی فکر اسیری میکنمشمع بودن . ذره ذره آب گشتن تابه کیشمع بودن . ذره ذره آب گشتن تابه کیراه پر خاشاک را . راه رفتن تا به کیدر به رویم بسته اند از این و از آن خسته اممن به جمع آشیان پاشیدگان پیوسته امای خدای آسمان بهتر تو میدانی که منبارها در راه او تا پای جان بنشسته امدر بهار زندگی احساس پیری میکنمبا همه آزادگی فکر اسیری میکنمبس که بد دیدم ز یاران به ظاهر خوب خودبعد از این بر کودک دل سختگیری میکنمبعد از این بر کودک دل سختگیری میکنم
https://www.youtube.com/watch?v=YmY8JpwuJFc&spfreload=10
وبلاگ شخصی عذرا مجیبی...