ای کاش جان بخواهد، معشوقِ جانیِ ماتا مدّعی بمیرد ،از جان فشانی ماگر در میان نباشد، پای وصال جانان
مردن چه فرق دارد ،با زندگانی ما
ترک حیات گفتیم، کام از لبش گرفتیم
الحق که جای رَشک است، بر کامرانی ما
سودای او گزیدیم، جنس غمش خریدیم
یا رب زیان مبادا، در بی زیانی ما
در عالم محبت ،الفت بهم گرفته
نامهربانی او، با مهربانی ما
در عین بیزبانی ،با او به گفتگوییم
کیفیتِ غریبی است ،در بی زبانی ما
صد ره ز ناتوانی، در پایش اوفتادیم
تا چشمِ رحمت افکند، بر ناتوانی ما
تا بینشان نگشتیم، از وی نشان نجستیم
غافل خبر ندارد، از بینشانی ما
تدبیرها نمودیم، در عاشقی فروغی
کاری نیامد آخِر ،از کاردانی ما...
فروغی_بسطامی
وبلاگ شخصی عذرا مجیبی...
ما را در سایت وبلاگ شخصی عذرا مجیبی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : aozra-mojibi7 بازدید : 220 تاريخ : جمعه 30 مهر 1395 ساعت: 0:08