نيستي (اردلان سرفراز) گره افتاده در كارم به خود كرده گرفتارم به جز در خود فرو رفتن چه راهي پيش رو

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

نيستي

(اردلان سرفراز)

چنان دل كندم از دنيا كه شكلم شكل تنهاييست

ببين مرگ مرا در خويش كه مرگ من تماشاييست

مرا در اوج ميخواهي تماشا كن ، تماشا كن

دروغ اين بودم از ديروز مرا امروز حاشا كن

در اين دنيا كه حتي ابر نمي گريد به حال ما

همه از من گريزانند تو هم بگذر از اين تنها

فقط اسمي به جا مانده از آنچه بودم و هستم

دلم چون دفترم خالي قلم خشكيده در دستم

گره افتاده در كارم به خود كرده گرفتارم

به جز در خود فرو رفتن چه راهي پيش رو دارم

رفيقان يك به يك رفتند مرا با خود رها كردند

همه خود درد من بودند گمان كردند كه هم دردند

شگفتا از عزيزاني كه هم آواز من بودند

به سوي اوج ويراني پل پرواز من بودند

وبلاگ شخصی عذرا مجیبی...
ما را در سایت وبلاگ شخصی عذرا مجیبی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aozra-mojibi7 بازدید : 206 تاريخ : جمعه 24 اسفند 1397 ساعت: 13:37