شکوفه ای بر شرابفریدون مشیریچو از بنفشه بوی صبح برخیزدهزار وسوسه در جان من برانگیزدکبوتر دلم از شوق میگشاید بال که چون سپیده به آغوش صبح بگریزددلی که غنچه نشکفته ندامتهاستبگو به دامن باد سحر نیاویزد فدای دست نوازشگر نسیم شوم که خوش به جام شرابم شکوفه میریزدتو هم مرا به نگاهی شکوفه باران کندر این چمن که گل از عاشقی نپرهیزدلبی بزن به شراب من ای شکوفه بختکه می خوش است که با بوی گل درآمیزد + نوشته شده در جمعه چهاردهم بهمن ۱۴۰۱ ساعت ۱۱:۸ ق.ظ توسط عذرا مجیبی | بخوانید, ...ادامه مطلب
وحشت تنهایی, (فریدون مشیری,) خدایا،, وحشت تنهایی,ام کُشت.. کسی با قصّهی من آشنا نیست در این عالم ندارم همزبانی به صد اندوه مینالم – روا نیست – شبم طی شد، کسی بر در نکوبید.. به بالینم چراغی کس نیفروخت., ...ادامه مطلب
مشیری بنشین مرو چه غم که شب از نیمه رفته استبگذار تا سپیده بخندد به روی ما بنشین ببین که : دختر خورشید صبحگاه حسرت خورد ز روشنی آرزوی ما بنشین مرو هنوز به کامت ندیده ایم ...بنشین مرو هنوز کلامی نگفته , ...ادامه مطلب
فریدون, مشیری بنشین مرو چه غم که شب از نیمه, رفته, است بگذار تا سپیده, بخندد, به روی ما بنشین ببین که : دختر خورشید صبحگاه حسرت خورد ز روشنی آرزوی ما...بنشین مرو هنوز به کامت ندیده ام بنشین مرو هنو, ...ادامه مطلب
شعر معراج, از زنده, یاد فریدون, مشیری, تقدیم, دوستان گفت انجا, چشمه, خورشيد, هاست, اسمانها روشن از نور خداست...موج اقيانوس جوشان فضاست باز من گفتم كه بالاتر كجاست ؟گفت بالاتر جهاني ديگر است عالمي كز عالم, ...ادامه مطلب
آقای فریدون مشیری شعر "یاد یار مهربان" را در وصف استاد بنان سروده که در آن به شماری از ترانههای او اشاره شدهجویبار نغمه می غلتید، گفتی بر حریرآبشار شعر، گل می ریخت، نغز و دلپذیرمخمل مهتاب بود این یا طنین بال قو؟پرنیان ناز، آواز سراپا حال اونغمه را با سوز دل، این گونه سازش ها نبوددر نوای هیچ مرغی «این نوازش ها نبود«بانگ نی» می گشت تا دمساز اوشورها می ریخت از شهناز اودر شب تاریک دوران، بی گمانچلچراغی بود هر آواز اوبرگ گل بود آن چه می افشاند بر ما یا غزلعاشق سرگشته در کویش «من، از روز ازل »لطف را آموخته، چون دفتر گل از «صبا»مرحبا ای آشنا ی حسن خوبان ، مرحبااین نسیم از کوی جانان بوی جان آورده بود«بوی جوی مولیان» را ارمغان آورده بودتا که می گرداند راه «کاروان» از «دیلمان»کاروان جان ما می گشت در هفت آسمانتا نپنداری که عمری گل به دامن بود و بس«دشمنش گر سنگ خاره او چو آهن » بود و بسبا تو پیوسته ست، اینک، با تو، ای «آه سحر»نغمه اش را شعله کن در تار و پود خشک و ترما به آغوش تو بسپردیم جان پاک اوبعد ازین «ای آتشین لاله» بپوشان خاک اوبعد ازین هر گل که از خاک بنان سر برزندشور این شیرین نوا در جان عالم افکنداهل دل در ماتمش با چشم گریان مانده اندجمع «مشتاقان» او اینک « پریشان » مانده انددل به آواز بنان بسپار کز کار جهاننیست خوش تر هیچ کار از «یاد یار مهربان »فریدون مشیری|+| نوشته شده توسط عذرا م, ...ادامه مطلب
درون معبد هستی بشر در گوشه محراب خواهشهای جان افروز نشسته در پی سجاده صد نقش حسرتهای هستی سوز ...بدستش خوشه پر باد تسبیح تمنا های رنگارنگ نگاهی میکند سوی خدا از ارزو لبریز...بزاری از ته دل یک دلم میخواست میگوید شب و روزش دریغ رفته و ایکاش اینده است من امشب هفت شهر ارزوهایم چراغانی است زمین و اسمانم نور باران است کبوتر های رنگین بال خواهشها بهشت پر گل اندیشه ام را زیر پر دارند صفای معبد هستی تما شاییست زهر سو نوشخند اختران در چلچراغ ماه میریزند جهان در خواب تنها من در این معبد در این محراب دلم می خواست بند از پای و جانم باز میکردند که من تا روی بام ابر ها پر واز میکردم از انجا با,فریدون,مشیریدرون,معبد,هستی,بشر,گوشه,محراب,خواهشهای,جان,افروز,نشسته,سجاده,نقش,حسرتهای ...ادامه مطلب
اشکی در گذرگاه تاریخاز همان روزی که دست حضرتِ «قابیل»گشت آلوده به خون حضرتِ «هابیل»از همان روزی که فرزندانِ «آدم»صدر پیغامآورانِ حضرتِ باریتعالیزهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید آدمیت مرده بود گرچه آدم زنده بود.از همان روزی که «یوسف»را برادرها به چاه انداختند از همان روزی که با شلاق و خون «دیوار چین» , ...ادامه مطلب
در نمازم خم ابروی تو در یاد آمدحالتی رفت که محراب به فریاد آمداز من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدارکان تحمل که تو دیدی همه بر باد آمدباده صافی شد و مرغان چمن مست شدندموسم عاشقی و کار به بنیاد آمد... بوی بهبود ز اوضاع جهان میشنومشادی آورد گل و باد صبا شاد آمدای عروس هنر از بخت شکایت منماحجله حسن بیارا, ...ادامه مطلب
نخستين كلامي كه دل هاي ما را به بوي خوش آشنايي سپرد به مهماني عشق برد پر از مهر بودي پر از نور بودم همه شوق بودي همه شور بودم چه خوش لحظه هايي كه دزدانه از هم نگاهي ربوديم و رازي نهفتيم چه خوش لحظه هايي كه " مي خواهمت " را به شرم و خموشي نگفتيم و گفتيم دو آواي تنهاي سر گشته بوديم رها در گذرگاه هستي , ...ادامه مطلب
پاسخ شعر کوچه زنده یاد فریدون مشیری خانم هما میر افشار جوابیه شعر بی تو مهتاب شبی........ بی تو طوفان زده دشت جنونم... صید افتاده بخونم تو چسان می گذری غافل از اندوه درونم ؟ بی من از کوچه گذر کردی و رفتی بی من از شهر سفر کردی و رفتی قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم، تا خم کوچه بدنبال تو, ...ادامه مطلب
بنشین مرو چه غم که شب از نیمه رفته استبگذار تا سپیده بخندد به روی مابنشین ببین که : دختر خورشید صبحگاهحسرت خورد ز روشنی آرزوی مابنشین مرو هنوز به کامت ندیده ایمبنشین مرو هنوز کلامی نگفته ایمبنشین مرو چه غم که شب از نیمه رفته است ؟بنشین که با خیال تو شب ها نخفته ایمبنشین مرو که در دل شب در پناه ماهخوشتر ز حرف عشق و سکوت و نگاه نیستبنشین و جاودانه به آزار من مکوشیکدم کنار دوست نشستن گناه نیستبنشین مرو حکایت وقت دگر مگوشاید نماند فرصت دیدار دیگریآخر تو نیز با منت از عشق گفتگوستغیر از ملال و رنج ازین در چه می بری ؟بنشین مرو صفای تمنای من ببینامشب چراغ عشق در این خانه روشن استجان مرا به ظلمت هجران خود مسوزبنشین مرو مرو که نه هنگام رفتن استاینک تو رفته ای و من ازره های دورمی بینمت به بستر خود برده ای پناهمی بینمت نخفته بر آن پرنیان سردمی بینمت نهفته نگاه از نگاه ماهدرمانده ای به ظلمت اندیشه های تلخخواب از تو در گریز و تو ازخواب در گریزیاد منت نشسته بر ابر پریده رنگبا خویشتن به خلوت دل می کنی ستیز,بنشین مرو چه غم,بنشین مرو چه غم که شب,بنشین مرو چه غم که ...ادامه مطلب
با یاد حسن گلنراقیخوانندهی ترانهی «مرا ببوس»۱۹ مهرماه سالگرد درگذشت اوستبوسه_و_آتشدر همه عالم کسی به یاد نداردنغمه سرایی که یک ترانه بخوانَد،تنها با یک ترانه در همهی عمر؛نامش اینگونه جاودانه بمانَد!◽️صبح، که در شهر، آن ترانه درخشیدنرمیِ مهتاب داشت، گرمی خورشیدبانگِ: هزارآفرین! ز هرجا بر شدشور و سروری به جان مردم بخشید.◽️نغمه، پیامی ز عشق بود و ز پیکارمشعل شبهای رهروان فداکارشعله برافروختن به قلّهی کهساربوسه به یاران، امید و وعده به دیدار.◽️خلق، به بانگِ «مرا ببوس» تو برخاست!شهر، به سازِ «مرا ببوسِ» تو رقصید!هرکه به هرکس رسید, ...ادامه مطلب