انوری ای دیر بدست آمده بس زود برفتی آتش زدی اندر من و چون دود برفتی چون آرزوی تنگدلان دیر رسیدی چون دوستی سنگدلان زود برفتی زان پیش که در باغ وصال تو دل من از داغ فراق تو بر آسود برفتی ناگشته من از بند تو آزاد بجستی نا کرده مرا وصل تو خشنود برفتیآهنگ به جان من دلسوخته کردی چون در دل من عشق بیفزود برفتی + نوشته شده در پنجشنبه بیست و سوم آذر ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۲۶ ق.ظ توسط عذرا مجیبی | بخوانید, ...ادامه مطلب
غروب پاييز شعرازهمسر فقیدم رسول مقصودیمن آن غروب غم انگيز و سردپاييزم که خون سرخ به رگهاي آسمان ريزمچوبادتيرۀشب مي وزد به جانب روزمن ازگذرگه گردون چوگردبرخيزم وجود من همه رنگين زخون خورشيد است كه وقت مرگ وي از دامنش بياويزم سياه روزي من بين و تیره بختي من كه جزبه ديوسيه روزي شب نيا ویزمو لحظه اي پس از اين آسمان سيه پوشد به سوگواري نابودي غم انگيزم + نوشته شده در پنجشنبه دوم آذر ۱۴۰۲ ساعت ۳:۲۵ ب.ظ توسط عذرا مجیبی | بخوانید, ...ادامه مطلب
به مناسبت سالگشت تولد شاعری که در شبی مهتابی از کوچه ای گذشت و شعری سرود که ورد زبان همه عاشفان سرزمینمان شد ، فریدون مشیری خوشا به حال کسی که لحظه لحظهاش از بانگ عشق سرشار است ================================================================== فریدون مشیری، شاعر و روزنامهنگار معاصر، سیام شهریور ماه 1305 در خیابان عینالدولهی تهران متولد شد. پدرش، ابراهیم مشیری افشار، که گویا از نوادگان نادر شاه بوده است، متولد 1275 در همدان، در بیست سالگی به تهران آمد و کارمند وزرات پست و تلگراف شد. پدر بزرگ مشیری، میرزا محمود خان، نقش مهمی در تاسیس خطوط مخابراتی در همدان و کرمانشاه و کردستان داشت؛ به همین سبب ناصرالدین شاه قاجار به او لقب «مشیر» داد؛ لقبی که بعدها نام خانوادگی مشیریها شد. مادرش، خورشید، ملقب به اعظمالسطنه، نوهی امینالامرا و از خاندان ظهیرالدوله کرمانی بود. زنی بود علاقهمند به ادبیات که گاه شعر هم میگفت. پدرِ مادرش، میرزا جواد خان مؤتمنالممالک، نیز با تخلّص «نجم» شعر میسرود و چه بسا مشیری بخشی از توانمندی و استعداد شعری خود را مدیون این دو باشد. مشیری تا هفت سالگی ساکن تهران بود و کلاس اول دبستان را در دبستان «ادب» سپری کرد و گویا در این مدرسه با سیاوش کسرایی همکلاس بود. در سال 1313 به دلیل شغل پدر، به مشهد کوچ کردند و در 1320 مجدد به تهران بازگشتند. مشیری دبستان و متوسطه را در مدرسهی «همت» و سال اول دبیرستان را در مدرسهی «رضا شاه» مشهد گذراند. در بازگشت به تهران، دو سال در دالفنون تحصیل کرد و در سال پایانی به مدرسهی «ادیب» رفت. سپس مدتی در مدرسهی فنی وزارت پست و تلگراف بود تا در آزمون ورودی پذیرفته شود و بعد از آن در رشتهی ادبیات فارسی دانشگاه تهران پذیرف, ...ادامه مطلب
شعری زیبا از زنده یاد سیمین بهبهانی یادشون گرامی هر عهد که با چشم دل انگیز تو بستم امشب همه را چون سر زلف تو ، شکستم فریاد زنان ، ناله کنان عربده جویان زنجیر ز پای دل دیوانه گسستم جز دل سیهی فتنه گری ، هیچ ندیدم چندان که به چشمان سیاهت نگرستم دوشیزه ی سرزنده ی عشق و هوسم را در گور نهفتم به عزایش بنشستم می خوردم و مستی ز حد افزودم و ، آنگاه پیمان تو ببریدم و پیمانه شکستم عشقت ز دل خون شده ام دست نمی شست من کشتمش امروز بدین عذر که مستم در پای کشم از سر آشفتگی وخشم روزی اگر افتد دل سخت تو به دستم + نوشته شده در شنبه پنجم فروردین ۱۴۰۲ ساعت ۳:۵۱ ب.ظ توسط عذرا مجیبی | بخوانید, ...ادامه مطلب
شکوفه ای بر شرابفریدون مشیریچو از بنفشه بوی صبح برخیزدهزار وسوسه در جان من برانگیزدکبوتر دلم از شوق میگشاید بال که چون سپیده به آغوش صبح بگریزددلی که غنچه نشکفته ندامتهاستبگو به دامن باد سحر نیاویزد فدای دست نوازشگر نسیم شوم که خوش به جام شرابم شکوفه میریزدتو هم مرا به نگاهی شکوفه باران کندر این چمن که گل از عاشقی نپرهیزدلبی بزن به شراب من ای شکوفه بختکه می خوش است که با بوی گل درآمیزد + نوشته شده در جمعه چهاردهم بهمن ۱۴۰۱ ساعت ۱۱:۸ ق.ظ توسط عذرا مجیبی | بخوانید, ...ادامه مطلب
الهي سينه اي ده آتش افروزدر آن سينه، دلي و آن دل همه سوزهر آن دل را كه سوزي نيست دل نيستدل افسرده غير از آب و گل نيست دلم پر شعله گردان سينه پر دودزبانم كن به گفتن آتش آلود كرامت كن دروني درد پرورددلي دروي درون درد و برون درد به سوزي ده كلامم را روايي كز آن گرمي كند آتش گدايي دلم را داغ عشقي بر جبين نه زبانم را بيان آتشين ده سخن كز سوز دل تابي ندارد چكد گر آب از او آبي ندارددلي افسرده دارم سخت بي نورچراغي زو به غايت روشني دور بده گرمي دل افسرده ام را فروزان كن چراغ مرده ام را ندارد راه فكرم روشنايي ز لطف پرتوي دارم گدايي اگر لطف تو نبود پرتو انداز كجا فكر و كجا گنجينه راز ز گنج راز در هر كنج سينهنهاده خازن تو صد دفينهولي لطف تو گر نبود به صد رنج پشيزي كس نيابد زان همه گنج چو در هر كنج صد گنجينه داري نمي خواهم كه نوميدم گذاري + نوشته شده در دوشنبه هجدهم مهر ۱۴۰۱ ساعت ۶:۳۱ ب.ظ توسط عذرا مجیبی | بخوانید, ...ادامه مطلب
نمیشه غصه ما رو،یه لحظه تنها بذاره نمیشه این قافله،ما رو تو خواب جا بذاره دلم از اون دلای،قدیمیه از اون دلاست که می خواد عاشق که شد،پا روی دنیا بذارهدوست دارم یه دست از آسمون بیاد ما دو تا رو ببره از اینجا و،اونــــــــــور ابــــــــــــــرا بـــــذاره تو دلت بوسـه می خواد من میدونم اما لبت سر ِ هر جمـــــــله دلش،میخواد یه امــــــا بـــــذارهبی تو دنیا نمی ارزه،تو با من باش و بذار همه ی دنیا من و،همیشــــــه تنهــــــــا بذاره نمیشه غصه ما رو،یه لحظه تنها بذاره نمیشه این قافله،ما رو تو خواب جا بذاره دلم از اون دلای،قدیمیه از اون دلاست که می خواد عاشق که شد،پا روی دنیا بذاره دوست دارم یه دست از آسمون بیاد ما دو تا رو ببره از اینجا و،اونــــــــــور ابــــــــــــــرا بـــــذاره من می خوام تا آخر دنیا تماشات بکنم اگه زندگی بـــــــــرام،چشم تماشــــــا بذاره بی تو دنیا نمی ارزه،تو با من باش و بذار همه ی دنیا من و،همیشــــــه تنهــــــــا بذاره نمیشه غصه ما رو،یه لحظه تنها بذاره نمیشه این قافله،ما رو تو خواب جا بذاره لای لا لا لا شعر:حسین منزوی خواننده :محمد نوریآهنگ:محمد سریر دستگاه:ماهور + نوشته شده در پنجشنبه پانزدهم اردیبهشت ۱۴۰۱ ساعت ۸:۳۸ ب.ظ توسط عذرا مجیبی | بخوانید, ...ادامه مطلب
شعری زیبا بنام پیشگویی سراینده رسول مقصودی فروردین ماه بمناسبت تولد اولین فرزندمان تقدیم به عزیزترینم بهزادبا تبریک تولد وسال نو, ...ادامه مطلب
شعر روسپی از رسول مقصودی.. تقدیم دوستان گلی که درخواست کرده اندروسپي در دل تيرگي نيمه شبان ايستادست زني زير چراغمگرش بخت سیه يار شود تا ازو گيرد يك مرد سراغ سايه اش پهن شده بر لب جوي گوئيا نقش زمينگي, ...ادامه مطلب
نه چندان آرزومندم که وصفش در بیان آید و گر صد نامه بنویسم حکایت بیش از آن آید مرا تو جان شیرینی به تلخی رفته از اعضا الا ای جان به تن بازآ و گر نه تن به جان آید ملامتها که بر من رفت و سختیها که پیش , ...ادامه مطلب
شعری زیبا از زنده یاد سیمین, بهبهانی یادشون گرامی, هر عهد که با چشم دل انگیز, تو بستمامشب همه را چون سر زلف تو ، شکستم فریاد زنان ، ناله کنان عربده جویانزنجیر ز پای دل دیوانه گسستم جز دل سیهی فتنه گری ،, ...ادامه مطلب
شعر از فخرالدین, عراقی, ساز طرب عشق که داند که چه ساز است؟ کز زخمهی آن نه فلک اندر تک و تاز است آورد به یک زخمه، جهان را همه، در رقص خود جان و جهان نغمهی آن پردهنواز است عالم چو صدایی است ازین پرده،, , ...ادامه مطلب
وحشی بافقی واین شعر دلنشین الهي سينه اي ده آتش افروز در آن سينه، دلي و آن دل همه سوزهر آن دل را كه سوزي نيست دل نيستدل افسرده غير از آب و گل نيست دلم پر شعله گردان سينه پر دود زبانم كن به گفتن آتش آلو, ...ادامه مطلب
كه كشند عاشقي را كه تو عاشـقم چرايي .. !! (عراقی) ز دو ديده خون فشانم ز غــمت شب جدايي چــه كنم كه هست اينها گـل باغ آشــــنايي مــــژهها و چشم يارم به نظر چــــنان نـمايدكه مـــيان سنبلــستان چرد آه, ...ادامه مطلب
"ملک الشعرای بهار" یا که به راه آرم اين صيد ز دل رميده را يا به رهت سپارم اين جان به لب رسيده را يا ز لبت کنم طلب قيمت خون خويشتن يا به تو واگذارم اين جسم به خون تپيده را کودک اشک من شود خاکنشين ز ناز, ...ادامه مطلب