وبلاگ شخصی عذرا مجیبی

متن مرتبط با «استاد» در سایت وبلاگ شخصی عذرا مجیبی نوشته شده است

استاد محمد حسین شهریار این همه جلوه و در پرده نهانی گل من وین همه پرده و از جلوه عیانی گل من

  • استاد محمد حسین شهریاراین همه جلوه و در پرده نهانی گل منوین همه پرده و از جلوه عیانی گل منآن تجلی که به عشق است و جلالست و جمالو آن ندانیم که خود چیست تو آنی گل مناز صلای ازلی تا به سکوت ابدییک دهن وصف تو هر دل به زبانی گل مناشک من نامه نویس است وبجز قاصد راهنیست در کوی توام نامه رسانی گل منگاه به مهر عروسان بهاری مه منگاه با قهر عبوسان خزانی گل منهمره همهمه‌ی گله و همپای سکوتهمدم زمزمه‌ی نای شبانی گل مندم خورشید و نم ابری و با قوس قزحشهسواری و به رنگینه کمانی گل منگه همه آشتی و گه همه جنگی شهمن گه به خونم خط و گه خط امانی گل منسر سوداگریت با سر سودایی ماستوه که سرمایه هر سود و زیانی گل منطرح و تصویر مکانی و به رنگ‌آمیزیطرفه پیچیده به طومار زمانی گل منشهریار این همه کوشد به بیان تو ولیچه به از عمق سکوت تو بیانی گل من + نوشته شده در چهارشنبه دهم آبان ۱۴۰۲ ساعت ۹:۵۲ ق.ظ توسط عذرا مجیبی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • آواز جانانه استاد شجریان بر غزل ناب استاد سخن سعدی . .گرم بازآمدی محبوب سیم اندام سنگین

  • آواز جانانه استاد شجریان بر غزل ناب استاد سخن سعدی گرم بازآمدی محبوب سیم اندام سنگین دل گل از خارم برآوردی و خار از پا و پا از گل ایا باد سحرگاهی گر این شب روز می‌خواهی از آن خورشید خرگاهی برافکن دامن محمل گر او سرپنجه بگشاید که عاشق می‌کشم شاید هزارش صید پیش آید به خون خویش مستعجل گروهی همنشین من خلاف عقل و دین من بگیرند آستین من که دست از دامنش بگسل ملامتگوی عاشق را چه گوید مردم دانا که حال غرقه در دریا نداند خفته بر ساحل به خونم گر بیالاید دو دست نازنین, ...ادامه مطلب

  • پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد وان راز که در دل بنهفتم بدر افتاد..غزل باشکوهی از استاد شهریار

  • پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد وان راز که در دل بنهفتم بدر افتاد از راه نظر مرغ دلم گشت هوا گیراین دیده نگه کن که بدام که در افتاددردا که از ان اهوی مشکین سیه چشم چون‌نافه بسی خون دلم‌درجگرافتاداز رهگذر خاک سر کوی شما بودهر نافه که در دست نسیم سحر افتاد مژگان تو تا تیغ جهانگیر بر اوردبس کشته دل زنده که بر یکدگر افتادبس تجربه کردیم درین دیر مکافاتبا درد کشان هر که در افتاد بر افتاد گر جان بدهد سنگ سیه لعل نگرددبا طینت اصلی چه کند بد گهر افتاد حافظ که سر زلف بتان دست کشش بودبس طرفه حریفی است کش اکنون بسر افتاد + نوشته شده در جمعه هجدهم آذر ۱۴۰۱ ساعت ۱۱:۲۷ ق.ظ توسط عذرا مجیبی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • تمنای وصالم نیست عشق من مگیر از من به دردت خو گرفتم نیستم در بند درمانت غزل از استاد شهریار

  • شهریار, » گزیدهٔ غزلیات نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانتکه جانم در جوانی سوخت ای جانم به قربانت تحمل گفتی و من هم که کردم سال ها اما چقدر آخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت چو بلبل نغمه خوانم تا تو , ...ادامه مطلب

  • دیشب همه شب در برم آن سلسله مو بودمن بودم واو بود.سروده ای دلنشین از استاد پژمان بختیاری

  • سروده ای دلنشین از استاد پژمان بختیاریدیوانه وار دوسشون دارم تقدیم دوستانمن بودم واو بود............دیشب همه شب در برم آن سلسله مو بودمن بودم واو بود می بود و سه تا بود و صبا بود و سبو بود من بودم و ا, ...ادامه مطلب

  • بر باد رفت در غم و حسرت جوانیم بی آرزو چه سود دگر زندگانیم غزلی باشکوه از استاد بهادریگانه

  • بر باد رفت در غم و حسرت جوانیمبی آرزو چه سود دگر زندگانیم موی سپید بر سر من تاخت ای دریغ پیچید روزگار کفن بر جوانیم ... گاهی به سوی مسجد و گاهی به میکده ای عشق دربدر به کجا میکشانیم چون شمع در سکوت شب, ...ادامه مطلب

  • غزلی دلنشین از استاد شهریار... از زندگانیم گله دارد جوانیم شرمنده جوانی از این زندگانیم

  • غزلی از استاد شهریار... از زندگانیم گله دارد جوانیم شرمنده جوانی از این زندگانیم دارم هوای صحبت یاران رفته را یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم پروای پنج روز جهان کی کنم که عشق داده نوید زندگی جاودانی, ...ادامه مطلب

  • چنان قحط شد سالی اندر دمشق که یاران فراموش کردند عشق..استاد سخن سعدی بزرگ

  • چنان قحط شد سالی اندر دمشقکه یاران فراموش کردند عشقچنان آسمان بر زمین شد بخیلکه لب تر نکردند زرع و نخیلبخوشید سرچشمه‌های قدیم ...نماند آب، جز آب چشم یتیمنبودی بجز آه بیوه زنی اگر برشدی دودی از روزنی چ, ...ادامه مطلب

  • دکلمه شعر در "جستجوی پدر"با صدای شاعر گرانقدر.زنده یاد استاد شهریار..بشنوید بخوانید باشکوهه

  • دکلمه شعر در "جستجوی پدر" با صدای شاعر گرانقدرزنده یاد استاد شهریاردلتنگ غروبی خفه بیرون زدم از دردر مشت گرفته مچ دست پسرم رایا رب، به چه سنگی زنم از دست غریبیاین کلهء پوک و سر و مغز پکرم را هم در وطن, ...ادامه مطلب

  • بگداخت جان ز حسرت بی همزبانیم.شعر استاد بهادر یگانه

  • بگداخت جان ز حسرت بی همزبانیمشعر استاد بهادر یگانهبر باد رفت در غم و حسرت جوانیمبی آرزو چه سود دگر زندگانیمموی سپید بر سر من تاخت ای دریغپیچید روزگار کفن بر جوانیمگاهی به سوی مسجد و گاهی به میکدهای عش, ...ادامه مطلب

  • شعری زیبا .از استاد نادر نادر پور.رو کن به سوی «عشق»

  • شعری, زیبا, .از استاد, نادر,, نادر پور.رو کن به سوی «عشق»,رو کن به سوی چهره «خندان زندگی»در مرگ عاشقانه ی نیلوفران صبح در رقص صوفیانه ی اشباح و سایه ها ...در گریه های سرخ شفق بر غروب در کوهپایه ها در زیر لا, ...ادامه مطلب

  • به قلم استاد بهادر یگانه خرابم ز مستی خرابم خدایا شرابم سراپا شرابم خدایا

  • به قلم استاد, بهادر, یگانه, خرابم,, ز مستی, خرابم خدایا,, شرابم,, سراپا, شرابم خدایاره کعبه از هر بیابان که پرسمدهد خار صحرا جوابم خدایابه هر سینه ای سر نهم ناله خیزدغمم ، حسرتم ، التهابم خدایاز دیدار من دیده آزرد, ...ادامه مطلب

  • سروده ای از : بیژن ترقی - با صدای استاد علی اصغر شاهزیدی - موسیقی و تنظیم : شادروان علی تجویدی -

  • سروده ای از : بیژن ترقی -با صدای استاد علی اصغر شاهزیدی -موسیقی و, ...ادامه مطلب

  • دلا از دست تنهایی به جونم ز آه و ناله خوددرفغونم.دوبیتی های زیبای باباطاهر اجرای باشکوه استادشجریان

  • دلا از دست تنهایی به جونمز آه و ناله خود در فغونمشبان تار از درد جداییکره فریاد، مغز استخونمعزیزون از غم و درد جداییبه چشمونم نمونده روشناییگرفتارم به دام غربت و دردنه یار و همدمی، نه آشناییغم عشقت بیابان پرورم کردهوای بخت، بی بال و پرم کردبه ما گفتی صبوری کن صبوریصبوری، طرفه خاکی بر سرم کردفلک کی بشنوه آه و فغونمبه هر گردش زنه آتش به جونمیک عمری بگذرونم با , ...ادامه مطلب

  • فریدون مشیری شعر "یاد یار مهربان" را در وصف استاد بنان سروده اند بسیار زیبا وباشکوهه تقدیم دوستان

  • آقای فریدون مشیری شعر "یاد یار مهربان" را در وصف استاد بنان سروده که در آن به شماری از ترانه‌های او اشاره شدهجویبار نغمه می غلتید، گفتی بر حریرآبشار شعر، گل می ریخت، نغز و دلپذیرمخمل مهتاب بود این یا طنین بال قو؟پرنیان ناز، آواز سراپا حال اونغمه را با سوز دل، این گونه سازش ها نبوددر نوای هیچ مرغی «این نوازش ها نبود«بانگ نی» می گشت تا دمساز اوشورها می ریخت از شهناز اودر شب تاریک دوران، بی گمانچلچراغی بود هر آواز اوبرگ گل بود آن چه می افشاند بر ما یا غزلعاشق سرگشته در کویش «من، از روز ازل »لطف را آموخته، چون دفتر گل از «صبا»مرحبا ای آشنا ی حسن خوبان ، مرحبااین نسیم از کوی جانان بوی جان آورده بود«بوی جوی مولیان» را ارمغان آورده بودتا که می گرداند راه «کاروان» از «دیلمان»کاروان جان ما می گشت در هفت آسمانتا نپنداری که عمری گل به دامن بود و بس«دشمنش گر سنگ خاره او چو آهن » بود و بسبا تو پیوسته ست، اینک، با تو، ای «آه سحر»نغمه اش را شعله کن در تار و پود خشک و ترما به آغوش تو بسپردیم جان پاک اوبعد ازین «ای آتشین لاله» بپوشان خاک اوبعد ازین هر گل که از خاک بنان سر برزندشور این شیرین نوا در جان عالم افکنداهل دل در ماتمش با چشم گریان مانده اندجمع «مشتاقان» او اینک « پریشان » مانده انددل به آواز بنان بسپار کز کار جهاننیست خوش تر هیچ کار از «یاد یار مهربان »فریدون مشیری|+| نوشته شده توسط عذرا م, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها