بارون ۱۳۳۳ زندانِ قصر..احمد شاملو..غصه نخور دیوونه کی دیده که شب بمونه؟ ــ

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

بارون

احمد شاملو
۱۳۳۳ زندانِ قصر
بارون میاد جرجر
گم شده راهِ بندر
ساحلِ شب چه دوره
آبش سیا و شوره
ای خدا کشتی بفرست
آتیشِ بهشتی بفرست
جاده‌یِ کهکشون کو
زُهره‌ی آسمون کو
چراغِ زُهره سرده
تو سیاهیا می‌گرده
ای خدا روشنش کن
فانوسِ راهِ منش کن
گم شده راهِ بندر
بارون میاد جرجر
بارون میاد جرجر
رو گنبذ و رو منبر
لک‌لکِ پیرِ خسّه
بالای منار نشسّه.
«ــ لک‌لکِ نازِ قندی
یه چیزی بگم نخندی:
تو این هوای تاریک
دالونِ تنگ و باریک
وقتی که می‌پریدی
تو زُهره رو ندیدی؟»
«ــ عجب بلایی بچه!
از کجا میایی بچه؟
نمی‌بینی خوابه جوجه‌م
حالش خرابه جوجه‌م
از بس که خورده غوره
تب داره مثلِ کوره؟
تو این بارونِ شَرشَر
هوا سیا زمین تر
تو ابرِ پاره‌پاره
زُهره چی‌کار داره؟
زُهره خانم خوابیده
هیچکی اونو ندیده…»
بارون میاد جرجر
رو پُشتِ بونِ هاجر
هاجر عروسی داره
تاجِ خروسی داره.
«ــ هاجرکِ نازِ قندی
یه چیزی بگم نخندی:
وقتی حنا می‌ذاشتی
ابروتو ورمی‌داشتی
زلفاتو وا می‌کردی
خالتو سیا می‌کردی
زُهره نیومد تماشا؟
نکن اگه دیدی حاشا…»
«ــ حوصله داری بچه!
مگه تو بیکاری بچه؟
دومادو الان میارن
پرده رو ور می‌دارن
دسّمو میدن به دسّش
باید دَرارو بَسّش
نمی‌بینی کار دارم من؟
دلِ بی‌قرار دارم من؟
تو این هوایِ گریون
شرشرِ لوسِ بارون
که شب سحر نمی‌شه
زُهره به‌در نمی‌شه…»
بارون میاد جرجر
رویِ خونه‌هایِ بی‌در
چهارتا مردِ بیدار
نشسّه تنگِ دیفار
دیفارِ کنده‌کاری
نه فرش و نه بخاری.
«ــ مردا، سلام ُ علیکم!
زُهره خانم شده گُم
نه لک‌لک اونو دیده
نه هاجرِ ورپریده
اگه دیگه بر نگرده
اوهو، اوهو، چه دَرده!
بارونِ ریشه‌ریشه
شب دیگه صُب نمی‌شه.»
«ــ بچه‌ی خسّه‌مونده
چیزی به صُب نمونده
زُهره‌یِ تابون اینجاس
تو گرهِ مُشتِ مرداس
وقتی که مردا پاشن
ابرا زِ هم می‌پاشن
خروسِ سحر می‌خونه
خورشید خانوم می‌دونه
که وقتِ شب گذشته
موقعِ کار و گَشته.
خورشیدِ بالابالا
گوشِش به زنگه حالا.»
بارون میاد جرجر
رو گنبذ و رو منبر
رو پُشتِ بونِ هاجر
رو خونه‌های بی‌در…
ساحلِ شب چه دوره
آبش سیا و شوره
جاده‌ی کهکشون کو
زُهره‌ی آسمون کو؟
خروسکِ قندی‌قندی
چرا نوکتو می‌بندی؟
آفتابو روشنش کن
فانوسِ راهِ منش کن
گم شده راهِ بندر
بارون میاد جرجر…
۱۳۳۳ زندانِ قصر

+ نوشته شده در سه شنبه پانزدهم اسفند ۱۳۹۶ ساعت ۲:۲۷ ب.ظ توسط عذرا مجیبی  | 

وبلاگ شخصی عذرا مجیبی...
ما را در سایت وبلاگ شخصی عذرا مجیبی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aozra-mojibi7 بازدید : 227 تاريخ : شنبه 25 فروردين 1397 ساعت: 20:32