حسین منزوی بسر افکنده مرا سایهای از تنهایی چتر ِ نیلوفر این باغچهی بودایی بین تنهایی و من راز بزرگیست، بزرگ.هم از آنگونه که در بین تو و زیبایی بارَش ازغیروخودی هرچه سبکتر؛ خوشتر ... تا به ساحل برسد رهسپَرِ دریایی آفتابا تو و آن کهنهدرنگات در روزمن شهابام، من و این شیوهی شبپیمایی بوسهای دادی و تا بوسهی دیگر مستم کس شرابی نچشیدهست بدین گیراییتا تو برگردی و از نو غزلی بنویسممیگذارم که قلم پُر شود از شیدایی. .. + نوشته شده در جمعه دهم آذر ۱۴۰۲ ساعت ۳:۱۱ ب.ظ توسط عذرا مجیبی | بخوانید, ...ادامه مطلب
استاد محمد حسین شهریاراین همه جلوه و در پرده نهانی گل منوین همه پرده و از جلوه عیانی گل منآن تجلی که به عشق است و جلالست و جمالو آن ندانیم که خود چیست تو آنی گل مناز صلای ازلی تا به سکوت ابدییک دهن وصف تو هر دل به زبانی گل مناشک من نامه نویس است وبجز قاصد راهنیست در کوی توام نامه رسانی گل منگاه به مهر عروسان بهاری مه منگاه با قهر عبوسان خزانی گل منهمره همهمهی گله و همپای سکوتهمدم زمزمهی نای شبانی گل مندم خورشید و نم ابری و با قوس قزحشهسواری و به رنگینه کمانی گل منگه همه آشتی و گه همه جنگی شهمن گه به خونم خط و گه خط امانی گل منسر سوداگریت با سر سودایی ماستوه که سرمایه هر سود و زیانی گل منطرح و تصویر مکانی و به رنگآمیزیطرفه پیچیده به طومار زمانی گل منشهریار این همه کوشد به بیان تو ولیچه به از عمق سکوت تو بیانی گل من + نوشته شده در چهارشنبه دهم آبان ۱۴۰۲ ساعت ۹:۵۲ ق.ظ توسط عذرا مجیبی | بخوانید, ...ادامه مطلب
نمیشه غصه ما رو،یه لحظه تنها بذاره نمیشه این قافله،ما رو تو خواب جا بذاره دلم از اون دلای،قدیمیه از اون دلاست که می خواد عاشق که شد،پا روی دنیا بذارهدوست دارم یه دست از آسمون بیاد ما دو تا رو ببره از اینجا و،اونــــــــــور ابــــــــــــــرا بـــــذاره تو دلت بوسـه می خواد من میدونم اما لبت سر ِ هر جمـــــــله دلش،میخواد یه امــــــا بـــــذارهبی تو دنیا نمی ارزه،تو با من باش و بذار همه ی دنیا من و،همیشــــــه تنهــــــــا بذاره نمیشه غصه ما رو،یه لحظه تنها بذاره نمیشه این قافله،ما رو تو خواب جا بذاره دلم از اون دلای،قدیمیه از اون دلاست که می خواد عاشق که شد،پا روی دنیا بذاره دوست دارم یه دست از آسمون بیاد ما دو تا رو ببره از اینجا و،اونــــــــــور ابــــــــــــــرا بـــــذاره من می خوام تا آخر دنیا تماشات بکنم اگه زندگی بـــــــــرام،چشم تماشــــــا بذاره بی تو دنیا نمی ارزه،تو با من باش و بذار همه ی دنیا من و،همیشــــــه تنهــــــــا بذاره نمیشه غصه ما رو،یه لحظه تنها بذاره نمیشه این قافله،ما رو تو خواب جا بذاره لای لا لا لا شعر:حسین منزوی خواننده :محمد نوریآهنگ:محمد سریر دستگاه:ماهور + نوشته شده در پنجشنبه پانزدهم اردیبهشت ۱۴۰۱ ساعت ۸:۳۸ ب.ظ توسط عذرا مجیبی | بخوانید, ...ادامه مطلب
تغزلی در باران-حسین منزویبه یاد مهدی برای مهدی برادرم که تو خواب پرواز کردیادت گرامی ای عزیز از دست رفته وتنها مونسمیکشب هوای گریه یکشب هوای فریاد امشب دلم هوای تو کرده است فوج اثیری درناها در باران ش, ...ادامه مطلب
سال ها تجربه وانهمه دنيا گشتن بمن اموخت همين يكه وتنها گشتن بلكه روزي به تو تنها رسم از تنهايي چند بيهوده بدور همه دنيا گشتن در دل وديده بدنبال تو گردم شب وروز تا بسر خواهدم اين گنبد مينا گشتن دل بدريا زده ام بر لب درياي غمت قطره اي خوردن از ان خواهم ودريا گشتن اي سر زلف تو بر باد ده نافه چين اهوان را نسزد اينهمه صحرا گشتن همه اميخته با حيرت وروياي مني چه ميحواهي ازين حيرت ورويا گشتن منهم اي گوهر گمگشته ازين گمراهان گم شدن خواهم ودر كوي تو پيدا گشتن افق چشم وسيه مشق شبان يلداسست همه چون زلف تو در نقش چليپا گشتن فيض روحالقدسم بخش وحفاظ مريم بلكه ما نيز توانيم مسيحا گشتن انچنان صيرفيم ساز كه نقد همه را بتوان از سره ونا سره بينا گشتن چند پنهان شدن از ديده پري رخسارا وز سويداي دل وسينه هويدا گشتن من بدين نكته رسيدم كه بهشت موعود هست در حسن تو مشغول تماشا گشتن نقش من عاشقي ودر خط وخال رخ تست همه چون زلف تو اشفتن وشيدا گشتن قاف عزلت تو به من دادي واقليم بقا تا توانستم ازين قاعده عنقا گشتن شهريارا دگر ايين سخنداني چيست؟ لفظ بگذاشتن ودر پي معنا گشتن, ...ادامه مطلب