آواز جانانه استاد شجریان بر غزل ناب استاد سخن سعدی گرم بازآمدی محبوب سیم اندام سنگین دل گل از خارم برآوردی و خار از پا و پا از گل ایا باد سحرگاهی گر این شب روز میخواهی از آن خورشید خرگاهی برافکن دامن محمل گر او سرپنجه بگشاید که عاشق میکشم شاید هزارش صید پیش آید به خون خویش مستعجل گروهی همنشین من خلاف عقل و دین من بگیرند آستین من که دست از دامنش بگسل ملامتگوی عاشق را چه گوید مردم دانا که حال غرقه در دریا نداند خفته بر ساحل به خونم گر بیالاید دو دست نازنین, ...ادامه مطلب
این قصه با مننمی آیی چرا میخانه با من ؟بنوشی تا مئی جانانه با من ؟مترس از چشم رندان هوس بازسكوت جملگی، رندانه با منیكی زآنان اگر گیسویت آشفتچو من هشیار گشتم ،شانه با منوگر مستانه آن یك بر تو پیچیدبه ك,کرمانشاهی ...ادامه مطلب
حافظ..سينه از آتش دل در غم جانانه بسوخت آتشي بود در اين خانه كه كاشانه بسوخت سينه از آتش دل در غم جانانه بسوختآتشي بود در اين خانه كه كاشانه بسوختتنم از واسطه دوري دلبر بگداختجانم از آتش مهر رخ جانانه بسوختسو,حافظسينه ...ادامه مطلب