شکوفه ای بر شرابفریدون مشیریچو از بنفشه بوی صبح برخیزدهزار وسوسه در جان من برانگیزدکبوتر دلم از شوق میگشاید بال که چون سپیده به آغوش صبح بگریزددلی که غنچه نشکفته ندامتهاستبگو به دامن باد سحر نیاویزد فدای دست نوازشگر نسیم شوم که خوش به جام شرابم شکوفه میریزدتو هم مرا به نگاهی شکوفه باران کندر این چمن که گل از عاشقی نپرهیزدلبی بزن به شراب من ای شکوفه بختکه می خوش است که با بوی گل درآمیزد + نوشته شده در جمعه چهاردهم بهمن ۱۴۰۱ ساعت ۱۱:۸ ق.ظ توسط عذرا مجیبی | بخوانید, ...ادامه مطلب
دوش وقتِ سَحَر از غُصه نجاتم دادند واندر آن ظلمتِ شب آبِ حیاتم دادند بیخود از شَعْشَعِهٔ پرتوِ ذاتم کردند باده از جامِ تَجَلّیِ صفاتم دادند چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شبِ قدر که این تازه براتم دادندبعد از این رویِ من و آینهٔ وصفِ جمال که در آن جا خبر از جلوهٔ ذاتم دادند من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب؟ مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند هاتف آن روز به من مژدهٔ این دولت داد که بِدان جور و جفا صبر و ثباتم دادنداین همه شهد و شکر کز سخنم میریزداجرِ صبریست کز آن شاخِ نباتم دادند همّتِ حافظ و انفاسِ سحرخیزان بودکه ز بندِ غمِ ایّام نجاتم دادند + نوشته شده در دوشنبه سی ام آبان ۱۴۰۱ ساعت ۶:۱۰ ب.ظ توسط عذرا مجیبی | بخوانید, ...ادامه مطلب
شعری زیبا بنام پیشگویی سراینده رسول مقصودی فروردین ماه بمناسبت تولد اولین فرزندمان تقدیم به عزیزترینم بهزادبا تبریک تولد وسال نو, ...ادامه مطلب
باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش ای دل اندربند زلفش از پریشانی منال مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار کار ملک است آن چه تدبیر , ...ادامه مطلب
در نمازم خم ابروی تو در یاد آمدحالتی رفت که محراب به فریاد آمد از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدارکان تحمل که تو دیدی همه بر باد آمد باده صافی شد و مرغان چمن مست شدند موسم عاشقی و کار به بنیاد آم, ...ادامه مطلب
شعر روسپی از رسول مقصودی.. تقدیم دوستان گلی که درخواست کرده اندروسپي در دل تيرگي نيمه شبان ايستادست زني زير چراغمگرش بخت سیه يار شود تا ازو گيرد يك مرد سراغ سايه اش پهن شده بر لب جوي گوئيا نقش زمينگي, ...ادامه مطلب
"غزلیات, حافظ" تقدیم به دوستان ادیب وفرزانهباغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش, بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش, ای دل اندربند زلفش از پریشانی منال مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش, رند عالم سوز را با مص, ...ادامه مطلب
خوش کرد یاوری فلکت روز داوری تا شکر چون کنی و چه شکرانه آوریآن کس که اوفتاد خدایش گرفت دست گو بر تو باد تا غم افتادگان خوری در کوی عشق شوکت شاهی نمیخرنداقرار بندگی کن و اظهار چاکری ساقی به مژدگانی عی, ...ادامه مطلب
حافظ ما بدين در نه پى حشمت و جاه آمده ايم از بد حادثه اين جا به پناه آمده ايم رهرو منزل عشقيم و ز سر حد عدم تا به اقليم وجود اين همه راه آمده ايم سبزه ء خط تو ديديم و ز بستان بهشت به طلبكارى اين مهر گ, ...ادامه مطلب
تقدیم دوستان فرزانه ام در بلاگفا از چت روم و یاهو 360 شروع شد به فیس بوک رسید.....با پشت سر گذاشتن 6 شبکه اجتماعی ارادت وافری به بلاگفا دارم دنیای متفاوت زیبا ارام لحظاتی با خود بودن نفس کشیدن گشت زدن, ...ادامه مطلب
ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت کار چراغ خلوتیان باز در گرفت آن شمع سرگرفته، دگر چهره برفروخت وین پیر سالخورده، جوانی ز سر گرفت آن عشوه داد عشق که مفتی ز ره برفتوان لطف کرد دوست که دشمن، حذر گرفت بار, ...ادامه مطلب
از آلبوم : بیاد عارف شعر : سایه نه لب گشایدم از گل ، نه دل کشد به نبید چه بی نشاط بهاری که بی رخ تو رسیدنشان داغ دل ماست لاله ای که شکفتبه سوگواری زلف تو این بنفشه دمید بیا که خاک رهت لاله زار خواهد ش, ...ادامه مطلب
وحشی بافقیمستغنی است از همه عالم گدای عشقما و گدایی در دولتسرای عشقعشق و اساس عشق نهادند بر دوامیعنی خلل پذیر نگردد بنای عشقآنها که نام آب بقا وضع کردهاندگفتند نکتهای ز دوام و بقای عشقگو خاک تیره زر کن و سنگ سیاهسیم آنکس که یافت آگهی از کیمیای عشقپروانه محو کرد در آتش وجود خویشیعنی که اتحاد بود انتهای عشقاینرا کشد به وادی و آنرا برد به کوهزینها بسیست تا چه بود اقتضای عشقوحشی هزار ساله ره از یار سوی یاریک گام بیش نیست ولیکن به پای عشق, ...ادامه مطلب
بهار غم انگیز - مثنوی از هوشنگ ابتهاج بهار آمد ، گل و نسرین نیاوردنسیمی بوی فروردین نیاوردپرستو آمد و از گل خبر نیست چرا گل با پرستو همسفر نیست ؟ چه افتاد این گلستان را ، چه افتاد ؟که آیین بهاران رفتش, ...ادامه مطلب
در این ویدئو شعرخوانی زنده یاد اخوان ثالث را در سفر به اروپا در واپسین سال زندگی اشمی بینید و می شنوید. سگها و گرگها :هوا سرد است و برف آهسته باردز ابری ساکت و خاکستری رنگزمین را بارش مثقال ، مثقالف, ...ادامه مطلب