شب بود و من سر در گریبان غوغای مستی بود و هجران از زندگانی خسته بودم با گریه پیمان بسته بودمتا دیده از این مستی گشودم در کوی تو بنشسته بودمبا گریه پیمان بسته بودم ز غم تو من رهایی ندارم که بجز تو آشنایی ندارم غمت از دل من نرفته برون کشیده دلم را به دشت جنون خدایا تو که دل به یارم ندادی چرا طاقت انتظارم ندادی؟ تو که عشق او در وجودم نهادی چرا طاقت رنجم ندادی؟ مرا غم هجران نکرده رها رها نشود دل ز دام بلا که مهر و وفایی نمانده به دلها نشان وفائی نمانده بدلهازنده یاد مهستی .شعر بیژن ترقی + نوشته شده در جمعه پانزدهم مهر ۱۴۰۱ ساعت ۲:۵۰ ب.ظ توسط عذرا مجیبی | بخوانید, ...ادامه مطلب
پژمان بختیاری دیشب همه شب در برم آن سلسله مو بود من بودم و او بود می بود و سه تا بود و صبا بود و سبو بود من بودم و او بود دامان چمن پر گل و در دامن گلزارمن بودم و دلدار مه دلکش و گل نغز و هوا غالیه بو, ...ادامه مطلب
پژمان بختیاری دیشب همه شب در برم آن سلسله مو بود من بودم و او بودمی بود و سه تا بود و صبا بود و سبو بود من بودم و او بود دامان چمن پر گل و در دامن گلزار من بودم و دلدار مه دلکش و گل نغز و هوا غالیه بو, ...ادامه مطلب
سروده ای دلنشین از استاد پژمان بختیاریدیوانه وار دوسشون دارم تقدیم دوستانمن بودم واو بود............دیشب همه شب در برم آن سلسله مو بودمن بودم واو بود می بود و سه تا بود و صبا بود و سبو بود من بودم و ا, ...ادامه مطلب
تـا بـرفتـی ز بـرم صـورت بـی جـان بـودم نه فـرامـوشـیم از ذکـر تـو خـامـوش نـشـانـد کـه در انـدیشـه اوصـاف تـو حـیران بـودم بــی تـو در دامـن گـلـزار نـخـفـتـم یـک شـب کــه نـه در بــادیـه خــار مـغــیـلـان بــودم زنـده مـی کــرد مـرا دم بــه دم امـیـد وصــال ور نه دور از نظـرت کشـتـه هجـران بـودم, ...ادامه مطلب