وبلاگ شخصی عذرا مجیبی

متن مرتبط با «کرمانی» در سایت وبلاگ شخصی عذرا مجیبی نوشته شده است

خواجوی کرمانی گفتا تو ازکجایی کاشفته می‌‌نمایی گفتم منم غریبی از شهرآشنایی گفتا سرچه داری کز سر خبر

  • خواجوی کرمانی گفتا تو از کجایی کاشفته می‌‌نمایی گفتم منم غریبی از شهر آشنایی گفتا سر چه داری کز سر خبر نداریگفتم بر آستانت دارم سر گدایی گفتا کدام مرغی کز این مقام خوانیگفتم که خوش نوایی از باغ بینوایی گفتا ز قید هستی رو مست شو که رستی گفتم به مِی‌پرستی جستم ز خود رهایی گفتا جویی نَیَرزی گر زهد و توبه ورزی گفتم که توبه کردم از زهد و پارسایی گفتا به دلربایی ما را چگونه دیدی گفتم چو خرمنی گل در بزم دلربایی گفتا من آن ترنجم کاندر جهان نگنجم گفتم به از ترنجی لیکن بدست نایی گفتا چرا چو ذره با مهر عشق بازی گفتم از آنکه هستم سرگشته‌ای هواییگفتا بگو که خواجو در چشم ما چه بیندگفتم حدیث مستان سرّی بود خدایی + نوشته شده در شنبه دوم دی ۱۴۰۲ ساعت ۳:۹ ب.ظ توسط عذرا مجیبی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • بيا برگرديم! ارفع کرمانی .جاده يك دست نشيب است بيا بر گرديم بوي اين خاك قريب است بيا برگرديم

  • بيا برگرديم! ارفع کرمانی جاده يك دست نشيب است بيا بر گرديمبوي اين خاك قريب است بيا برگرديم بي خود از گوشة اين بام بر آن بام مپر مي رسد آنچه نصيب است بيا بر گرديم بر قرقخانة معشوق علم كس نزند پشت عيسي , ...ادامه مطلب

  • غزلی ناب از خواجوی کرمانی بگوئید ای رفیقان ساربان را که امشب باز دارد کاروان را

  • خواجوی کرمانی بگوئید ای رفیقان ساربان را که امشب باز دارد کاروان را چو گل بیرون شد از بستان چه حاصل زغلغل بلبل فریاد خوان را اگر زین پیش جان می پروریدم کنون بدرود خواهم کرد جان را بدار ای ساربان محمل , ...ادامه مطلب

  • (علی اطهری کرمانی)گفتم : ای دل که چو من خانه خرابی دیدی؟ گفت: ما خانه ندیدیم به ویرانی خویش

  • (علی اطهری کرمانی)غم بی همنفسی بگذارید بگریم به پریشانی خویش ...که به جان آمدم از بی سر و سامانی خویشغم بی همنفسی کشت مرا در این شهردر میان با که گذارم غم پنهانی خویش؟اندرین بحر بلا ساحل امیدی نیست تا, ...ادامه مطلب

  • خواجوی_کرمانی..ای دل نگفتمت ،که مرو در کمند عشق.آخر به قصد خویش ،چرا میکنی شتاب

  • ای دل نگفتمت ،که به چشمش نظر مکنکزغم چنان شوی ،که نبینی به خواب،خواب ای دل نگفتمت ،که مرو در کمند عشقآخر به قصد خویش ،چرا میکنی شتاب ای دل نگفتمت، که اگر تشنه مرده‌ئیسیراب کِی شود، جگر تشنه از شراب ای دل نگفتمت ،که مریز آبروی خویشپیش رُخی، کزو برود آبروی آب ای دل نگفتمت ،که ز خوبان مجوی مهرزانرو که ذرّه ،مِهر نجوید ز آفتاب ای دل نگفتمت ،که درین باغ دل مبندکز این مَدَت، جُوی نگشاید به هیچ باب ای دل نگفتمت، که مشو پای‌بند اوزیرا که کبک را نبُوَد ،طاقت عِناب... خواجوی_کرمانی  , ...ادامه مطلب

  • خواجوی_کرمانی.ای دل نگفتمت ،که مرو در کمند عشق.آخر به قصد خویش ،چرا میکنی شتاب

  • ای دل نگفتمت ،که به چشمش نظر مکنکزغم چنان شوی ،که نبینی به خواب،خواب ای دل نگفتمت ،که مرو در کمند عشقآخر به قصد خویش ،چرا میکنی شتاب ای دل نگفتمت، که اگر تشنه مرده‌ئیسیراب کِی شود، جگر تشنه از شراب ای دل نگفتمت ،که مریز آبروی خویشپیش رُخی، کزو برود آبروی آب ای دل نگفتمت ،که ز خوبان مجوی مهرزانرو که ذرّه ،مِهر نجوید ز آفتاب ای دل نگفتمت ،که درین باغ دل مبندکز این مَدَت، جُوی نگشاید به هیچ باب ای دل نگفتمت، که مشو پای‌بند اوزیرا که کبک را نبُوَد ،طاقت عِناب... خواجوی_کرمانی, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها