طفيل هستي عشقند ادمي و پري ارادتي بنما تا سعادتي ببريبکوش خواجه و از عشق بي نصيب مباش که بنده را نخرد کس به عيب بي هنري مي صبوح و شکر خواب صبحدم تا چند بعذر نيمه شبي کوش و گريه سحري تو خود چه لعبتي اي شهسوار شيرين کار که در برابر چشمي و غايب از نظري هزار جان گرامي بسوخت زين غيرت که هر صباح و مسا شمع مجلس دگري دعاي گوشه نشينان بلا بگرداند چرا به گوشه چشمي بما نمينگريبيا که وضع جهان را چنان که من ديدم گر امتحان بکني مي خوري و غم نخوري + نوشته شده در پنجشنبه سوم فروردین ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۵۱ ب.ظ توسط عذرا مجیبی | بخوانید, ...ادامه مطلب