غروب پاييز..من آن غروب غم انگيز و سرد پاييزم..كه خون سرخ به رگهاي آسمان ريزم.شعر رسول مقصودی غروب پاييزمن آن غروب غم انگيز و سرد پاييزمكه خون سرخ به رگهاي آسمان ريزمچو باد تيرۀ شب مي وزد به جانب روزمن از گذرگه گردون چو گرد برخيزموجود من همه رنگين ز خون خورشيد استكه وقت مرگ وي از دامنش بياويزمسياه روزي من بين و تیره بختي منكه جز به ديو سيه روي شب نيا ویزمو لحظه اي پس از اين آسمان سيه پوشدبه سوگواري نابودي غم انگيزم |+| نوشته شده توسط عذرا مجیبی در سه شنبه سی ام آبان ۱۳۹۶ | ,پاييزمن,پاييزمكه,ريزمشعر ...ادامه مطلب