در کوی خرابات، کسی را که نیاز استهشیاری و مستیش همه عین نماز استآنجا نپذیرند صلاح و ورع امروزآنچ از تو پذیرند در آن کوی نیاز استاسرار خرابات بجز مست نداندهشیار چه داند که درین کوی چه راز است؟تا مستی رندان خرابات بدیدمدیدم به حقیقت که جزین کار مجاز استخواهی که درون حرم عشق خرامی؟در میکده بنشین که ره کعبه دراز استهان! تا ننهی پای درین راه ببازیزیرا که درین راه بسی شیب و فراز استاز میکدهها نالهی دل,خرابات،,نیاز,استهشیاری,مستیش,نماز,استفخرالّدین,عراقی ...ادامه مطلب
مولانا ساقی امشب منم و راهِ شب و دستِ نیازبا ، دو پیمانه ، از آن تلخ، مرا باز بساز در خودم، گُم شده ام،تا که بجوُیَم خود راخُمِ مَی را به سَرم ریز و به راهم انداز وای از این خاطرِ آزرده،که تسکین نگرفتداد و بیداد، که آن رفته، نمی آید باز دستِ شوریده شناسی،دلِ ما را ننواختدستِ لطفی تو برون آور و ما را بنواز دَر چه شب ها، که نبودی و به یادت بودیممن و دل، با همه ی بارِ غم و شیب و فراز راستی،چیزی از آن دوره، به یادت مانده است؟مانده در یادِ تو، یک حرف از آن راز و نیاز؟ یاغی و خانه ی از عشق تُهی می دانندحالِ تنهائی و دلتنگیِ شب های دراز مولوی , ...ادامه مطلب