وبلاگ شخصی عذرا مجیبی

متن مرتبط با «ظلمتِ» در سایت وبلاگ شخصی عذرا مجیبی نوشته شده است

دوش وقتِ سَحَراز غُصه نجاتم دادند واندرآن ظلمتِ شب آبِ حیاتم دادندغزل باشکوهی ازحافظ تقدیم عزیزان

  • دوش وقتِ سَحَر از غُصه نجاتم دادند واندر آن ظلمتِ شب آبِ حیاتم دادند بیخود از شَعْشَعِهٔ پرتوِ ذاتم کردند باده از جامِ تَجَلّیِ صفاتم دادند چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شبِ قدر که این تازه براتم دادندبعد از این رویِ من و آینهٔ وصفِ جمال که در آن جا خبر از جلوهٔ ذاتم دادند من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب؟ مستحق بودم و این‌ها به زکاتم دادند هاتف آن روز به من مژدهٔ این دولت داد که بِدان جور و جفا صبر و ثباتم دادنداین همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزداجرِ صبریست کز آن شاخِ نباتم دادند همّتِ حافظ و انفاسِ سحرخیزان بودکه ز بندِ غمِ ایّام نجاتم دادند + نوشته شده در دوشنبه سی ام آبان ۱۴۰۱ ساعت ۶:۱۰ ب.ظ توسط عذرا مجیبی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها