شفیعی کدکنی _ م. سرشکشهر خاموش من آن روح بهارانت کو؟شور و شیدایی انبوه هزارانت کو؟ می خزد در رگ هر برگ تو خوناب خزان ..نکهت صبحدم و بوی بهارانت کو؟ کوی و بازار تو میدان سپاه دشمن شیهه ی اسب و هیاهوی, ...ادامه مطلب
فخرالدین عراقی مقصود دل عاشق شیدا همه او دانمطلوب دل وامق و عذرا همه او دانبینایی هر دیدهی بینا همه او بینزیبایی هر چهرهی زیبا همه او دانیاری ده محنت زده مشناس جز او کسفریادرس بیکس تنها همه او داندر سینهی هر غمزده پنهان همه او بیندر دیدهی هر دلشده پیدا همه او دانهر چیز که دانی جز از او، دان که همه اوستیا هیچ مدان در دو جهان، یا همه او دانبر لاله و گلزار و گلت گر نظر افتدگلزار و گل و لاله و صحرا همه او دانور هیچ چپ و راست ببینی و پس و پیشپیش و پس و راست و چپ و بالا همه او دانور آرزویی هست بجز دوست تو را هیچبایست، عراقی، و تمنا همه او دان |+| نوشته شده توسط عذرا مجیبی در دوشنبه شانزدهم مردا,فخرالدین,عراقیمقصود,عاشق,شیدا,همه,دانمطلوب,وامق,عذرا,همه,دان ...ادامه مطلب