شکوفه ای بر شرابفریدون مشیریچو از بنفشه بوی صبح برخیزدهزار وسوسه در جان من برانگیزدکبوتر دلم از شوق میگشاید بال که چون سپیده به آغوش صبح بگریزددلی که غنچه نشکفته ندامتهاستبگو به دامن باد سحر نیاویزد فدای دست نوازشگر نسیم شوم که خوش به جام شرابم شکوفه میریزدتو هم مرا به نگاهی شکوفه باران کندر این چمن که گل از عاشقی نپرهیزدلبی بزن به شراب من ای شکوفه بختکه می خوش است که با بوی گل درآمیزد + نوشته شده در جمعه چهاردهم بهمن ۱۴۰۱ ساعت ۱۱:۸ ق.ظ توسط عذرا مجیبی | بخوانید, ...ادامه مطلب