وبلاگ شخصی عذرا مجیبی

متن مرتبط با «داستان کوتاه طنز» در سایت وبلاگ شخصی عذرا مجیبی نوشته شده است

داستان_کوتاه

  • داستان_کوتاه یک روز کارمند پستی که به نامه هایی که آدرس نامعلوم دارند رسیدگی می کرد متوجه نامه ای که روی پاکت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامه ای به خدا !با خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و بخواند.در نامه این طور نوشته شده بود :خدای عزیزم بیوه زنی 83 ساله هستم که زندگی ام با حقوق نا چیز باز نشستگی می گذرد.دیروز یک نفر کیف مرا که صد دلار در آن بود دزدید.این تمام پولی بود که تا پایان ماه باید خرج می کردم.یکشنبه هفته دیگر عید است و من دو نفر از دوستانم را برای شام دعوت کرده ام. اما بدون آن پول چیزی نمی توانم بخرم. هیچ کس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم,داستان کوتاه,داستان کوتاه عاشقانه,داستان کوتاه طنز,داستان کوتاه انگلیسی,داستان کوتاه خنده دار,داستان کوتاه جالب,داستان کوتاه زیبا,داستان کوتاه کودکانه,داستان کوتاه انگلیسی با ترجمه,داستان کوتاه غمگین ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها