وبلاگ شخصی عذرا مجیبی

متن مرتبط با «جوان» در سایت وبلاگ شخصی عذرا مجیبی نوشته شده است

سعدی درخت غنچه برآوردوبلبلان مستندجهان جوان شدو یاران به عیش بنشستند حریف مجلس ما خود همیشه دل میبرد

  • سعدی درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند جهان جوان شد و یاران به عیش بنشستندحریف مجلس ما خود همیشه دل می‌برد علی الخصوص که پیرایه‌ای بر او بستند کسان که در رمضان چنگ می‌شکستندی نسیم گل بشنیدند و توبه بشکستند بساط سبزه لگدکوب شد به پای نشاط ز بس که عارف و عامی به رقص برجستند دو دوست قدر شناسند عهد صحبت را که مدتی ببریدند و بازپیوستند به در نمی‌رود از خانگه یکی هشیارکه پیش شحنه بگوید که صوفیان مستندیکی درخت گل اندر فضای خلوت ماست که سروهای چمن پیش قامتش پستنداگر جهان همه دشمن شود به دولت دوست خبر ندارم از ایشان که در جهان هستندمثال راکب دریاست حال کشته عشق به ترک بار بگفتند و خویشتن رستند به سرو گفت کسی میوه‌ای نمی‌آری جواب داد که آزادگان تهی دستندبه راه عقل برفتند سعدیا بسیار که ره به عالم دیوانگان ندانستند + نوشته شده در شنبه بیست و هفتم اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۱۰:۲۷ ق.ظ توسط عذرا مجیبی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد وان راز که در دل بنهفتم بدر افتاد..غزل باشکوهی از استاد شهریار

  • پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد وان راز که در دل بنهفتم بدر افتاد از راه نظر مرغ دلم گشت هوا گیراین دیده نگه کن که بدام که در افتاددردا که از ان اهوی مشکین سیه چشم چون‌نافه بسی خون دلم‌درجگرافتاداز رهگذر خاک سر کوی شما بودهر نافه که در دست نسیم سحر افتاد مژگان تو تا تیغ جهانگیر بر اوردبس کشته دل زنده که بر یکدگر افتادبس تجربه کردیم درین دیر مکافاتبا درد کشان هر که در افتاد بر افتاد گر جان بدهد سنگ سیه لعل نگرددبا طینت اصلی چه کند بد گهر افتاد حافظ که سر زلف بتان دست کشش بودبس طرفه حریفی است کش اکنون بسر افتاد + نوشته شده در جمعه هجدهم آذر ۱۴۰۱ ساعت ۱۱:۲۷ ق.ظ توسط عذرا مجیبی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • بر باد رفت در غم و حسرت جوانیم بی آرزو چه سود دگر زندگانیم غزلی باشکوه از استاد بهادریگانه

  • بر باد رفت در غم و حسرت جوانیمبی آرزو چه سود دگر زندگانیم موی سپید بر سر من تاخت ای دریغ پیچید روزگار کفن بر جوانیم ... گاهی به سوی مسجد و گاهی به میکده ای عشق دربدر به کجا میکشانیم چون شمع در سکوت شب, ...ادامه مطلب

  • غزلی دلنشین از استاد شهریار... از زندگانیم گله دارد جوانیم شرمنده جوانی از این زندگانیم

  • غزلی از استاد شهریار... از زندگانیم گله دارد جوانیم شرمنده جوانی از این زندگانیم دارم هوای صحبت یاران رفته را یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم پروای پنج روز جهان کی کنم که عشق داده نوید زندگی جاودانی, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها